۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

دوربین می خرییَم...

از اونجایی که کلی خدا به من لطف کرد و بانک خانواده بنده رو مورد عنایت قرار داد و عدو سبب خیر شد چند روز پیش تو دانشگاه یه آگهی فروش دوربین دیدم و تخم لق خرید یه دوربین حرفه ای دیجیتال در دهان ما شکسته شد و به لطف خدا و گوش شیطون کر و خلاصه همه ی اینا فکر کنم تا آخر هفته دوربین بخرییَم.(شرمنده این هفته قهوه تلخ زیاد دیدم لهجه ام هنوز مونده)
توضیحات:
خدا:نمیدونی کیه؟دیگه اینم بگم؟؟
بانک خانواده:مامان جون جونم
عدو:اون دختره که می خواست دوربین بفروشه

هیچ نظری موجود نیست: